شیر و خورشید
در عرفان مهرپرستی، شیر، پله چهارم با نماد بیلچه ای است که با آن آتش جابجا میکنند و خورشید هم خود مهر است که مقام ششم در این عرفان میباشد.
شیروخورشید از دیرباز در سرزمین پهلویان موجود بوده و بر اساس اسناد و مدارک مرتبط با این سرزمین میتوان گفت که این نماد متعلق به فرهنگ، باور و اندیشهٔ مردمان پهلویان بوده است. در نزد ایلامیها کیتن نام داشته و کاسیها نیز آنرا مکرم دانسته اند، و آن دربرگیرندهٔ مفهوم فر ایزدی بوده است. نسل به نسل انتقال داده میشود تا در زمان مغان کرپن مادی به شکل سمبل یا پرچمی نمایانیده میشود. این نماد از سرزمین پهلویان به سایر نقاط ایران هم برده میشود، و در ادوار مختلف در این سرزمین کمابیش به سمبل و پرچم ملی حکومتهای ایرانی نیز تبدیل میشود.
نشان شیر و خورشید در هر دورهای و در هر حکومتی تعبیر خاص داشته است اما آنچه مسلم است خاستگاه این نماد سرزمین پهلویان بوده که علاوه بر داشتن مفهوم فر ایزدی کاربرد ستاره شناسی و علم التنجیم و اصطرلاب هم داشته است که بعدها مفهوم سیاسی این نماد پر رنگتر میگردد که در دوران صفویه این نشان تعبیری شیعی/ایرانی پیدا میکند.
در حکومت اتابکان لر کوچک نیز بر روی سکه ضرب میشود و شاه شجاع الدین خورشید آنرا نشانی برای خود تعریف میکند. در زمان صفویه، افشاریه،… این نماد بر روی پرچم این حکومتها نقش میبندد. شیر و خورشید در نزد مردمان پهلویان دارای جایگاه رفیعی است، به گونه ای که یارسانها آنرا مقدسترین سمبل در نظر میگیرند چراکه در نزد ایشان خورشید جایگاه حضرت حق است و شیر هم نمادی از خود حق. کما اینکه همین تعریف را هم در زمان مغهای کرپن مادی برای این سمبل میتوانیم ارایه بدهیم. سنگی که شیرو خورشید بر روی آن حجاری شده در زمان مادها با قدمتی بیشتر از 2700 سال در هگمتانه پیدا شده است که خورشیدی را نشان میدهد که شیری از داخل این خورشید ظهور کرده است. این نماد در زمان ساسانیان هم مورد احترام و تکریم بوده چنانچه در یک مُهر پیدا شده نقش شیر و خورشید با 21 طیف آن را با مِهر میبینیم که در مقابل آنها اردشیر ساسانی قرار گرفته است. تکریم این نماد در نزد مردم پهلویان آنقدر زیاد بوده که به اشتباه ایشان را خورشید پرست معرفی کرده اند.