دفتر: زبور حقیقت
تدوین و تصحیح: طیب طاهری
قطع: رحلی بزرگ
صفحات: 1200 صفحه
سال انتشار: 2013 انتشارات مکریانی در هه ولیر
(این اثر دارای مقدمه، توضیحات، تصحیح و فرهنگ واژگان است که برای نخستین بار این واژگان معنا شده و به رسم الخط تصویر واژه ی ملفوظ نوشته شده است. توضیحات بیشتر در مورد این اثر در مصاحبه زیر آمده است)
گفتگو: محمد بساطي (چاپ در ماهنامه آساره بهمن سال 1392 خورشیدی)
لطفاً زبور حقيقت را توضيح دهيد؟
زبور حقيقت نام مجموعهاي از كلامهاي يارسانِ پس از پرديور است كه در دورهي ظهور ذاتي آسيد براكه در قرن 13 هـ.ق توسط ياران اين بزرگوار كه سي و شش نفر از اكابر و مشاهير صاحب مرتبه و مقام بوده است خلق ميشود. اين مجموعه كلام كه در 2983 بند و در قطع رحلي و 1198 صفحه ميباشد ارائه گرديده است، و بر اساس فرمودههاي خود اين بزرگواران زبور نامگذاري شده كه در تشريح و تفسير سرانجام پرديوري و رمزگشايي نكات ريز اشراقي و مفاهيم متافيزيكي ميباشد. همانگونه كه مستحضر هستيد نام كتاب داود نبي نيز زبور (مزامير داود) است، كه اين اقتباس نه وام گيري از اين كتاب بوده باشد، بلكه تلميحي مي باشد از آنچه كه داود نبي در عهد عتيق در كتاب خود فرموده است، و بسط و گسترشي كه اين ذات در اين دورهي ظهور ذاتي بر آنچه كه رسالت و ظرف زمان نامگذاري ميگردد به مفاهيم اشراقي داده است، چراكه بر اساس آنچه رجعت تعريف دارد، سيد براكه همان داود نبي عهد عتيق ميباشد كه در اين دوره متناسب با روز به افشا و واگشايي مفاهيم پرداخته و بيشتر از آنچه كه بوده شرح رمز داشته است، پس به همين خاطر زبور را به پسوند حقيقت آذين كرده و اين زبور را متفاوت با زبور عتيق شناسانيده است. كلامهاي مربوط به اين مجموعه توسط سي و شش شاعر حقيقتي و خود سيد براكه و فرزند وي سيد هياس و سيد رستم كه جمعاً چهل نفر ميباشند سروده شده است و به همين خاطر به جمع چهل تني كه رمز پنهان جبروت كائناتي است نيز نامگذاري ميگردد. و به سبب اتحاد ذوات نيز به يري تني نيز خطاب ميگردد. سيد براكه در سال 1210 هـ.ق ظهور ميفرمايند و در چهل سالگي بانگ ياري سر ميدهد و ياران را از گوشه و كنار گرد خود جمع ميكند و آنها را براي به ظهور رسانيدن اين مجموعهي عظيم كائناتي مهيا ميسازد و به آنها نيرو ميدهد تا در جذبه به خلق مفاهيم بپردازند، كه پس از خلق هر بند توسط منشي ايشان به نام ميرزا رمضان كرمانشاهي ثبت و ضبط مي گردد. اين كلامها در تكيهي توتشامي گهواره نگه داري ميشود تا آنكه ميرزا رحيم كاكائي سوادي از كل كلامها تهيه ميكند و آن را به دست ياران ميرساند. زبان گفتاري حاكم بر كلامها گويش كلاسيك هورامي يا گوران ميباشد و قالب اين كلامها ده هجايي و در باب مثنوي سروده شده است (البته به غير از مواردي چند كه فارسي و سوراني ميباشد.)
خط سير فكري زبور حقيقت چيست و مفاهيم غالب آن در چه زمينههايي ميباشد؟
شرح و تفسير مفاهيم مندرج و مستتر در زبور حقيقت كار بنده و امثال بنده نيست، چراكه اشراق حاكم بر مفاهيم اين كتاب آنقدر وسيع است كه خواننده احتياج به دو بال قوي خيال خواهد داشت تا بتواند در دنياي ماوراء پرواز كند، آن وقت به قدر وسع از درياي بي كران مفاهيم خوشه چيني كند. اما به جهت فهم و دسترسي به بيان كلي خواهيم پرداخت تا اين سؤال بي جواب نمانده باشد. قالب ذهني و مفهومي زبور، پارادكس يا تناقضنما و ارائهي مفاهيمي تشريحي در مسائل ريز كائناتي ميباشد كه طي عناويني همچون جنگ سرميل … تعريف پيدا كرده است. بحث به روز بودن يا ارائهي نامهاي براي لحظه ، تعريف رستاخيز و پيش بينيهايي كه در خصوص آخرالزمان ارائه داده شده است. بحث تقابل نور و ظلمت از ابتداي خلقت و امتداد آن در زمان و از بين رفتن نيروي شرّ در آخرالزمان. بحث هستي و نيستي و شرح اين مطلب به شكل كامل كه در هيچ مكتب و يا يكي از اديان چه الهي و چه غير الهي نيز ارائه داده نشده و واشكافي مطالبي كه بديع ميباشد.
آيا قبل از شما كساني بوده اند كه به اين مجموعه پرداخته باشند؟
بله افرادي بودهاند كه مبادرت به نوشتن اين دورهي ظهور ذاتي كردهاند، و نيز افرادي بودهاند كه شايد بتوان گفت تقريباً تمام اين دوره را از حفظ بودهاند، و برخي ديگر نيز با مولانا و حافظ به شرح و تفسير اين مجموعه پرداختهاند. پس به شكل مشخص ميتوان از ميرزا حقمراد برادر ميرزا رحيم نام برد كه مجدداً دفتر سي شش شاعر را بازنويسي مي كند. از ديگر دفتر نويسهاي زبور حقيقت مي توان به يار مراد خليفه ، درويش عليمير درويشي ،سيد فريدون دانشور، جهانگير رجبي ، خاص علي نوروزي ، كيومرث ياري ، كيانوش كرمي اشاره كرد و همچنين آگاهان و مفسرين زبور : كابشر بزههوئي ، داراب منهوئي ، اعظم منهوئي ، كريم كاكائي ، سيد محمود علوي ، سيد ولي حسيني ، سيد فتاح يادگاري ، سيد خليل يادگاري ، سيد ناصر يادگاري ، ميرزا صيدعلي كفاشيان ، كاكي الله مراد ، كاكي ولي ميرزائي ، استاد پير ولي چراغي ، درويش علي منهوئي ، درويش مراد خان نظري ، درويش جهانگير درويشي ، داود خان بهرامي ، مينا خانم دانيالي ، كاكي عالي ميرزائي ، سيد صفر رسام ، كاكي مهدي خان شفيعي ، بدرخان صالحي و سيد برزو دانشور … مي باشند.
مدت زماني كه براي تدوين و تصحيح اين مجموعه اختصاص دادهايد چقدر بوده است؟
همانگونه كه در مقدمهي كتاب عنوان شده است پرداختن به دورهي ظهور ذاتي آسيد براكه به جد و معلوم پس از چاپ كتاب سرانجام و تاريخ و فلسفهي سرانجام بود. البته ناگفته نماند اين دوره را به خاطر اشراف پيدا كردن و آوردن شاهد و مثال كلامي براي ارائهي تشريح در تاريخ و فلسفه مطالعه كرده بودم و آن را در كنار ساير كتب منبع مورد مأخذ قرار ميدادم، اما پس از آنكه در تاريخ 1389 رخصت كار تدوين و تصحيح را از جناب آقا سيد نصرالدين گرفتم ديگر اين مجموعه هيچ وقت در هيچ روزي از اين سالهاي متأخر از زمين برداشته نشد و نسخ مورد مقابله و فيشهاي مربوطه و لوازم اين كار در آبان امسال (1392) جمع و جور گرديد و گلهاي قالي معلوم شدند. يعني ميانگين در هر روز تقريباً به ده ساعت كار مفيد شد تا نزديك به ده هزار ساعتي سعادت پيدا كردم كه يك به هزار اين مجموعه را فهميده باشم. البته كار تايپ و حروفچيني مجموعه كه جناب تيمور كاكهيي از ياران و دوستان نزديك به عهده داشتهاند جدا ميباشد كه ايشان نيز در طول اين مدت همراه و همكار بوده و شايد نصف اين ده هزار ساعت را هم ايشان وقت گذاشته و سعادتمند گشته است. همچنين جناب پيام كاكهيي كه گرافيست و طراح مجموعه بوده و ايشان نيز زحمات زيادي را متحمل شدهاند.در كل اين مجموعه به علت بار سنگين و حجيم بودن آن چه از لحاظ محتوايي و چه از لحاظ بكري و صعب بودن و نيز تعداد ابيات هزينهي سنگيني را دريافت كرد چراكه مردافكن بود.
آيا كساني شما را در اين امر خطير ياري دادهاند؟
مشوق اصلي بنده براي انجام كار دوست و ياور فرهيختهام جناب سيد ملك دكهاي بودند كه انگيزهي اصلي كار را ايشان به وجود آوردند، و اگر چنانچه ايشان ترغيب نميكردند وحشت از عظمت و سختي كار باعث ميشد تا شانه از گرفتن مسئوليت خالي كنم ،كما اينكه به علت همين سختي كار بوده كه كسي به سراغ اين مجموعه نمي رفته، جا دارد كه در اينجا از محبتهاي بي دريغ ايشان كمال تشكر و قدرداني را داشته باشم چراكه حقيقتگرا و خالي از احساس فردي است. دوست گرانمايه جناب آقاي درويش جهانگير رجبي كه همفكر و روشنگر بود، چراكه روشنفكر است، كه جا دارد از ايشان هم تقدير و تشكر بشود . ساير دوستان و بزرگواراني كه به خاطر بزرگ منشي اين اجازه را به بنده ندادند تا نام عزيزشان را مطرح كنم.
آيا مخالفتي براي چاپ و ارائهي اين مجموعه از جانب كسي شد؟
طبعاً جدال نور و ظلمت يك حقيقت كائناتي است كه در ادوار و اعصار خلقت موجود بوده، و چون زبور حقيقت از جنس نور ميباشد، پس بالطبع مخالفيني هم دارد. اوايل كار آن زمان كه بنده اين دورهي ظهور ذاتي را به دست گرفتم اقداماتي به جهت منصرف كردن بنده شد، كه اين اقدامات به شيوههاي مختلف نمود پيدا كرد و حتي به بيمهريهايي غير انساني نيز منجر شد، اما خوشبختانه عليرغم تمام سنگ اندازيهايي كه وجود داشت كار را به اتمام رسانيدم. در واقع ميتوان گفت مخالفين چاپ اين مجموعه شب پرههاي عمي ميباشند، وگرنه كسي كه طالب نور باشد مخالف چاپ اين مجموعه و ساير مجموعهها نيست و نبوده.
در خصوص چاپ و توزيع زبور حقيقت بفرمائيد كه به چه شكلي صورت ميگيرد؟
زبور حقيقت در مركز نشر و تحقيق مكرياني مجوز چاپ و انتشار گرفته و در وزارت فرهنگ و ارشاد فدرال كردستان عراق به ثبت رسيده است. البته در ايران نيز فرايند شابك، فهرستنويسي فيپا و مجوز را هم طي كرده و در كتابخانه ملي هم ثبت شده است، اما طبق معمول، كتابهاي يارسان در ايران چاپ و انتشار داده نميشود. اما چاپ كتاب هر جلدي 35000 تومان هزينه داشته كه هشت هزار تومان هم براي حمل و نقل و جابجائي در نظر گرفته ميشود كه جمعاً 45000 تومان قيمت تمام شدهاي است كه به دست ياران ميرسد، اما به خاطر اينكه اين مجموعه اهدايي به بزرگان قوم و اساتيد اهل فضل هم دارد ناگزير به خاطر آنكه فقط وجه پرداختي مسترد گردد به دستور جناب آقاسيد نصرالدين حيدري آنرا به 50000 تومان ارائه خواهيم كرد. و اين درحاليست كه بنده در سال 1387 اين مجموعه را به قيمت دويست هزار تومان خريداري كردم. آنهم مجموعه اي كه قابل قياس با آنچه كه به دست ياران ميرسد نيست. توزيع كتاب نيز توسط جمخانهها و خود ياران شكل ميگيرد، چراكه اين كتاب بازاري نيست و اصلاً به بازار ارائه داده نميشود و تازه به ياراني هم داده ميشود كه مشخصاً معلوم باشد كه اهل فن هستند.
در كل تفاوت بين آنچه كه شما انجام دادهايد با آنچه كه به شكل دست نوشته بوده در چيست؟
تفاوت در تدوين و تصحيح ، تكميل كردن تعداد ابيات ، معني واژهها ، تطبيق ، صحيح خواندن و تلفظ اصلي و مشخص نمودن معني با ارائه رسمالخط كردي كه شيوهي فنوتيك است ميباشد. با اين توضيح كه نسخ موجود در راستاي هم بوده و با تطبيق، كسري ابيات را از بين ميبرده. يعني در نسخ بوده كه بيتي سهواً از قلم افتاده كه در نسخهي بعدي آن بيت موجود بوده، و يا در همان نسخه بيتي بوده كه در نسخهي مقابل نبوده، كه با تطبيق اين شكل مرتفع شده است. با اين مطابقت به جرأت ميتوان گفت كه نسخهي ارائه داده شده از لحاظ ابيات و يا عدم كسري لغات در برخي از ابيات، كاملترين نسخه و شايد بتوان گفت نسخهي نهايي بدون نقص ميباشد. اما اين مجموعه كه ميتوان آن را مشكلترين مجموعه از كلامهاي يارساني چه از منظر مفاهيم و چه از منظر واژههاي كاربردي دانست، تو را ناگزير خواهد كرد به خاطر آنكه آن را قابل فهم كني، و دوستداران اهل فضيلت از آن استفاده كنند، و سهلتر معرفي گردد، معناي واژهها را انعكاس بدهي، كه ميتوان گفت طاقتفرساترين بخش كار بود، چراكه استفاده از واژههايي مشكل كه براي درك معني آن احتياج به ريشه شناسي و غور در مفهوم آن بر اساس آنچه كه در بيت مستتر است،و تطبيق آن واژه با آنچه كه در مفاهيم مشابه آمده، و پرسش از افراد مختلف و در نهايت جمع بندي و ارائهي يك معني مشخص براي آن واژه كاري بس سترگ و زحمت آفرين بود. پس در هر صفحهاي اگر ميانگين پنج پاورقي در نظر بگيريم نزديك به پنج هزار رفرنس در كتاب موجود ميباشد. خاصه اينكه مشكلترين اين لغات هم در آخر كتاب تحت واژهنامه ارائه داده شده است، و اين ارزشمندترين بخش كار است. در سال 2010 پس از آنكه نسخهي زبور حقيقت دست نوشتهي مرحوم يارمراد خليفه به دست دوست عزيز جناب كاك بدران مسئول چاپ و نشر آراس در اربيل عراق ميافتد، به جهت چاپ اين مجموعه به شكل اسكن و كپيِ همان دست نوشته (نه اينكه آنرا تايپ كنند، بلكه از صفحات آن نسخه كپي كرده و آن را چاپ كنند) اقدام كنند، كه خوشبختانه با درايت آقا سيد نصرالدين و دستور ايشان و انتقال آن به جناب سيد فلكالدين كاكهيي مانع از اين اقدام شده، چراكه چاپ اين مجموعه بدون ارائهي تشريح و معاني لغات كاري عبث ميبود. البته اينكه گفته ميشود لغات مشكل نه به معناي آن است كه فقط چند هزار لغت مشكل در اين مجموعه بوده باشد و بس، بلكه فارغ از اين لغات كه در اوج پيچيدگي قرار دارند كل مجموعه به خاطر استفادهي بيش از حد از آريههاي ادبي و بديع و نيز استفاده از علومي همچون راز اعداد، نجوم، زيگ، نماد … صعب و مشكل مينماياند و در اغلب اين ابيات موسيقي و لحاظ كردن آن در خواندن است كه تو را رهنمون به درك مفهوم كلي بيت خواهد كرد، در نتيجه تلفظ صحيح و چيدمان اصولي واژهها در خواندن است كه باعث ميگردد تا حد امكان به معني ظاهري بيت دسترسي پيدا كني، و اين مهم ميسر نخواهد شد تا زماني كه صحيحِ آن را بنويسي، يعني تصوير واژهي ملفوظ را ارائه دهي و آن هم ميبايست كه با شيوهي فنوتيك يا رسمالخط كردي باشد. و از آنجايي كه هدف از انتشار اين مجموعه شناسانيدن و معرفي آن به يارسان و در نهايت اهل دل و اهل فن ميبوده، پس ناگزيري كه فاكتورهاي مربوط به شناسائي را لحاظ كني. برخي از ياران كلام خوان(نه تودهي مردم) يارسان كه منطق اينان احساسشان ميباشد عنوان ميكنند كه اينها (يعني سي و شش شاعر) نميدانيم كه چه گفتهاند. و البته تمام سعي و تلاش ما هم به همين خاطر بوده كه تا حد امكان اين كلامها را باز نمايانيم كه قابل فهم گردد. چراكه اين بندههاي خدا تقصيري ندارند، مبحث سنگين است. يكي ديگر از تفاوتها ارائهي تمام كلامهاي مربوط به سي و شش شاعر در يك مجلد مشخص با هزينهي بسيار پائين است كه فقط هزينهي چاپ ميباشد، كه قبلاً به صورت كپي با تعداد برگهايي نزديك به پنج هزار بوده كه صرف نظر از هزينهي بالاي آن، حمل و نقل و جابجايي آن نيز بسيار مشكل ميبوده.
آيا از جانب بزرگوار آقا سيد نصرالدين حيدري به خاطر زحماتت مورد تفقد و قدرداني قرار گرفتهايد؟
حقير به خاطر تقدير و قدرداني جناب آقا سيد نصرالدين حيدري اين مجموعه را به دست نگرفتهام كه هماكنون منتظر قدرداني ايشان باشم. رويهي كاري بنده حقيقت گرايي و حقيقت پذيري بدون تأثير گرفتن از هر كسي ميباشد. چراكه عشق به تفكر و حقانيت اين كلامها ايجاد جذبه كرد و مرا به سوي خود فرا خواند، و اگر تلاشي در اين راستا شكل ميگيرد فقط به خاطر سلطان حقيقت است و بس، و اگر چنانچه در ابتداي كار به حضور ايشان شرفياب شده و رخصت كار بر روي اين مجموعه را از ايشان اخذ كردهام نه به معناي آن باشد كه صاحب اين كلامها ايشان باشد، چراكه صاحب كلام سلطان حقيقت و آسيد براكه با ذات داودي ميباشد، و ارائهي اين كلامها براي نوع بشر است كه ميبايست جهانگير شود، منتهي آداب پير و مريدي حكم ميكند كه بي اذن پير قدم برداشته نشود، چراكه ترك اين مرحله بي همرهي سليمان نتوان كرد. و اگر چنانچه حقير توانستهام كه كار را به انتها برسانم نظر خير اين بزرگوار بوده كه با دعا و نفس گرمش حقير را مورد تفقد قرار داده.آنچه كه در ميان يارسان ميباشد باطني است، و حتي آداب و رفتار ظاهري هم در اين راستا تعريف پيدا ميكند، پس آنچه كه در ظاهر است الزاماً نميتواند حقيقت موضوع باشد خاصه اينكه يك متولي ديني- فرهنگي ميبايست به گونهاي حركت كند كه مسائلي كه نميبايست در ظاهر مشخص گردد را واشكافي كند و اين بر ميگردد به قدرتي كه ضمير آگاه ناميده شده است. در نهايت ما را و دعاي خيري بس.
حال كه زبور را به چاپ رسانيدهايد مشغول چه كاري هستيد؟
بنياد دايرةالمعارف يارسان را شكل دادهام . يعني نوشتن و پرداختن به دانشنامهي يارسان كه دو بخش ميباشد، يكي مجموعه كلامهاي يارسان از ابتدا تا انتها و ديگر مدخل نويسي و نوشتن هر مطلبي كه مرتبط به يارسان است.
اگر امكان دارد بيشتر در اين خصوص بفرمائيد؟
نزديك به دو سال پيش به پيشنهاد دوستان بنياد دايرةالمعارف يارسان را گذاشته و از ياران و اساتيد يارساني درخواست كردم تا در اين امر خطير بنده را ياري بفرمايند. و از آنجايي كه اساتيد اهل فن كار را با ارزش ارزيابي نمودند اين درخواست را لبيك گفته و ضمن راهنمائيهاي لازم مقدمات كار را فراهم آورديم. پس از آنكه اصول اوليهي كار توسط دوستان طي جلسات مكرر جمع بندي شد در ديماه سال 1390 به عنوان جلسهي اول به اهل قلم و نويسندگان و اساتيد دانشگاهي فراخوان داده شد و از تمام كساني كه دست به قلم و صاحب تفكر هستند دعوت به عمل آمد تا اين جمع علمي را با مشاركت هم به سرانجام برسانيم. سايت مربوط به اين بنياد (www.yaresan.com ) نيز توسط ياران مديريت و ساماندهي ميشود كه از طريق اين سايت مطالب و موارد مرتبط را به سمع و نظر دوستداران ميرساند. در اين دو سال نزديك به شصت درصد كار انجام شده و كار باقي مانده نيز در طي دو سال آينده به سرانجام خواهد رسيد.
دايرةالمعارف از چند كميته تشكيل شده است كه هر كدام از افراد بنا به تخصصي كه دارند در اين كميته ها مشغول به فعاليت ميباشند. كميتهي كلام پژوهي، كميته مدخل نويسي، كميته ويراستاري، اسناد و مديريت و كميتهي اعتقادي و معرفتي از جمله تقسيم بنديهايي ميباشد كه در اين بنياد شكل گرفته است.
اما در خصوص كلامهاي يارساني كه اين روزها بيشترين تماس براي تهيهي آن از جانب ياران گرفته ميشود، لازم است در اينجا به اطلاع اين بزرگواران برسانم كه با كمي صبر در حد چند ماه صاحب مجموعهاي نفيس از اين كلامها خواهند شد، پس لزومي براي فتوكپي از روي سرانجام چاپ قبلي نيست، چراكه قرار است اين كلامها از ابتدا تا انتها در مجلدهائي مشخص ارائه داده شود. از آنجائي كه كلامهاي يارساني متكثر است و نسخههائي منحصر به فرد نيز موجود ميباشد پس به خاطر اينكه يك مجموعهي بي عيب و نقص و كامل از اين كلامها ارائه داده شود مستلزم همكاري و همياري عزيزاني است كه اين نسخ را در اختيار دارند. در اينجا اعلام ميدارم كه اگر كسي نسخهاي به جهت تكميل ميتواند ارائه كند كردار كند و آنرا به نام خود در اين مجموعه به ثبت برساند و يا اگر كسي در زمينهي تدوين و تصحيح ميتواند راهنما و يا كمك كار باشد نيروي تخصصي خود را از اين جمع دريغ ندارد چراكه اگر اين مجموعه كلام به چاپ برسد هيچ صحبتي در جهت نقد و احياناً عيب جوئي پذيرفته و معقول نخواهد بود، و ارائهي كلام و نسخهي كلامي پس از اين مجموعه به منزلهي با جمع نبودن و عدم رعايت مؤلفههاي حاكم بر تفكر سلطان سحاكي است. اين بنياد مستقل است و وابسته به هيچ جايي و يا فردي نيست و تمام هزينهي آن توسط خود يارساني تأمين ميگردد.( گفتن اين مهم لازم بود چرا كه اهريمن شايعه كرده بود اين بنياد وابسته به حوزه علميهي قم و يا دايرةالمعارف تشيع … است) اعضاء آن جملگي يارساني در داخل ايران و در خارج ايران ميباشد و اين مهم به معناي آن نيست كه با غير يارساني تعامل ندارد بلكه براي پيشبرد اهداف و جمع آوري اطلاعات با مراكز علميِ مرتبط ارتباط خواهد داشت و حتي ميتواند براي نوشتن برخي از مدخلها به اصحاب فنِ غير يارساني نيز مراجعه كند و برخي از مدخلها را به ايشان واگذار كند .
آيا اين بنياد از جانب يارسانيان مورد توجه و عنايت قرار گرفته است؟
پاسخ به اين سؤال مستلزم واشكافي چند مبحث است. يكي بحث سنت گرايي، ديگر حاكم بودن احساسات، و نيز مظلوميت يارساني از جانب فرهنگ غالب ، و ديگر بحث داشتن تخصص و سواد كافي براي وارد شدن در اين جرگه ميباشد. با اين توضيح كه متأسفانه جامعهي يارساني به خاطر بافت سنتي و عدم بهرهمندي از سواد آكادميكيِ متناسب با زمان، هنوز به آن مرتبه از رشد نرسيده تا بتواند آنچه كه صلاح و بايستهي خود است را انتخاب كند، در نتيجه در زمان فرصت هميشه دچار رخوت فكري ميگردد. اين رخوت فكري را متأسفانه برخي از سادات به عنوان نماد الگو بر اين جامعه تحميل ميكنند كه خود كمترين آگاهي از مسائل ديني- اجتماعي و علوم انساني دارند. و جامعه نيز بدون تأمل و تعمق، از دادههاي ذهني سادات پيروي كرده، و نتيجهي اين تبعيت و عدم توجه به گفتهي سرانجام جامعهي كنوني يارسان ميباشد كه هر چند نفر به دور سيدي جمع شده و سيد پير خود را بر حق مي دانند و بر عليه سادات ديگر اقدام و عمل مي كنند، و در اينجا عملاً گفتهي سرانجام به ثمن بخس فروخته ميشود .
حسادت ، غرور ، رياكاري و عدم حقيقتپذيري و ساير افعال غير انساني ديگر همچون غيبت و شايعه پراكنيِ … برخي از اين سادات باعث شده تا به جاي آنكه به مطالب نغز و اشراقي كلامها پرداخته شود جامعه را اسير خودخواهي و كج انديشي بكنند و به سوي اضمحلال بكشانند. جامعهاي كه زماني از شمال خوزستان يارساني بوده تا نواحي جنوبي سيبري. و تمام اين نابسامانيهايي كه موجود است را بنده نتيجهي ناآگاهي برخي از اين مدعيان مي دانم. با وجود صفات چهارده بداني در وجود اين افراد و تبعيت ناآگاهانهي تودهي مردم از اين اشخاص شرايط جامعهي يارساني از اين كه هست بدتر خواهد شد، به گونهاي كه نه تنها در جوامع بينالمللي هيچ وقعي به رفتارهاي حق طلبانهي اين مردم گذاشته نخواهد شد بلكه در مملكت خود هم هيچ جائي نخواهيم داشت، چراكه در صورت مطالبهي حق، برخي از اين آقايان سادات با كمال وقاحت هر كدام به خاطر عواملي همچون جاه طلبي،جهل و دخيل دادن احساسات بر عليه تو خواهند شد و حركت را به سمتي ميكشانند كه نه تنها پايمال كردن خون شهيد است بلكه دشمني با سلطان حقيقت نيز ميباشد. اينكه كلام ميفرمايد:« ههر كوره جوي ماچان سهراوي» همين زمان است كه ديگر رفتار برخي از اين آقايان همانند اجدادشان و مطابق با دستورات سرانجام نيست. پس به خواست مولا و تأثير دوران گذار جنبشي حقيقتگرا بر عليه جهل و خواست فردي شكل گرفته است تا فقط ساداتي بر سر چشمان جاي بگيرند كه مطابق با گفتهي سلطان حقيقت باشند، و غير اين ميبايست براي تمام كج رفتاريهايي كه مطابق با سرانجام نيست جواب داده شود.
اين دست از افراد جائي در دايرةالمعارف نميتوانند داشته باشند، چراكه خالي از وجاهت علمي و هر آنچه كه در حوزهي انسانيت تعريف دارد ميباشند. چراكه كار يك كار علمي ميباشد و شخص ميبايست كه در اين زمينه از قبل كارنامهاي هر چند جزئي داشته باشد. اين بنياد فرصت خوبي براي محك خواهد بود با اين تعريف كه اگر آنرا ميدان مصاف بداني و اگر حقيقتگرا نيز باشي و در عين حال براي رفتار و گفتارت هم ادله داشته باشي ميتواني در جهت اثبات يا رد موضوعي در اين بنياد اهتمام بورزي و گفتهي خود را به شكل آكادميكي به نام خود به ثبت برساني، اين فرصت سبب ميگردد تا ديگر همانند سابق فقط به صحبت تو خالي و بدون تعريف پرداخته نشود و جامعه را با صحبتهاي احساسي مسموم نكرد و اگر چنانچه صحبتي در خصوص مطلبي حق بود آنرا پذيرفت و اشاعه داد. پس بنده بارها و به شكل مكرر از تمام كساني كه مدعياند درخواست كردهام كه بيائيد و بر نوشتههاي بنده نظارت كنيد و اگر اشتباهي دارد آن را گوشزد كنيد، پس عدم حضور به معناي نداشتن تشريح براي تمام اشتباهات گذشتهي خود ميباشد، و در صورت حضور ميبايست كار شود، تلاش شود، وقت گذاشته شود، هزينه كرد، شهامت داشت، حقيقتگرا بود، حقيقتپذير بود و اين همه براي همه كس مهيا نميشود، پس دايرة المعارف از جانب اين افراد مورد توجه قرار نگرفته است. خرده ميگيرند كه ما هنوز بر سر مسائلي جزئي كه آداب و ترتيب است اختلاف داريم پس دايرةالمعارف چه معنايي ميتواند داشته باشد. در مقابل ميبايست گفت كه دايرةالمعارف بهانهاي ميباشد تا فارغ از هر احساسي به دور هم جمع شويم كه اين اختلافات را حل و فصل كنيم، و تا اين گردهماييها نباشد اين اختلافات هم از بين نخواهد رفت. پس اين گفته، صحبت بي همتان و كاهلين يا افرادي است كه دوست ندارند جامعهي ياري سامان بگيرد.
اما كساني كه در اين دايرة المعارف به عنوان استاد و راهنماي بنده مشغول گوشزد كردن مطالب و موارد ميباشند نزديك به پنجاه كس مي باشد كه جملگي از اساتيد دانشگاهي ايران و عراق و اروپا مي باشند كه بنده مفتخرم كه در حضور ايشان تلمذ مي كنم.
آيا در پايان مطلبي هست كه براي خوانندگان آساره عنوان كنيد.
بله مطلب فراوان است و در عين حال هم گفتگو آئين درويشي نيست، چراكه در مقام يار بودن يعني حرف و گفت و صوت را بر هم زدن و بي اين سه با تو دم زدن است، اما مختصر به اين مطلب اشاره ميكنم كه بنده در حكم منتقد مجبور به عنوان كردن نقاط ضعف و قوت هستم. مردم و جامعهي خود كه حكم خانوادهام دارند را نقد ميكنم تا هم پيشرفت شكل بگيرد و هم اصلاح. و همگان ميدانند كه در طول تاريخ اگر حركتي شكل ميگيرد و دستآوردي به دست ميآيد نتيجهي نقادي و سخن منتقد است، و در عين حال نيز منتقد در زمان خود كمتر با محبت پذيرفته ميشود چراكه كار منتقد انعكاس معايب و نقايص و شرح مطالب ارزشمند است. پس اگر چنانچه نقدي بر پدر خود و يا برادر خود ارائه داده ميشود دليل بر دشمني نيست بلكه يار ميبايست همانند آئينه گردد و فقط حقيقت مد نظر داشته باشد.پس اگر احياناً كسي بيايد و به جهت تخريب، شايعه و بهتان ساز كند (يعني به زبان آوردن) ميبايست كه بر حلال بودن موجوديتش شك كرد و كلام سرانجام نيز فرموده : « ئهو توهمهت واچانت مهبون رووسياوي». در آخر نيز از آساره تشكر ميكنم كه اين فرصت را فراهم آورد تا بنده بتوانم شرط بلاغت را بگويم.